مهلامهلا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

دخمله مامان و بابا

عکس دخمله گلم

امروز میخوام یه دونه از عکسهای مهلای نازم رو بذارم تو وبلاگش.البته عکسهای نازش تو دوربینه که بعدا سر فرصت میذارم اینها عکسیه که با گوشی گرفتم اگه کیفیتش پایینه ببخشیدددددددددددددددد ...
12 مهر 1392

روزهای پر هیاهو

سلام دختره ماهممممممممممممممممممم   امروز که این مطلب رو تو وبلاگت میذارم شما دو ماهت تموم شده شنبه گذشته با مامان جونی رفتیم برای زدن واکسنهای دو ماهگیت.من که خیلی استرس داشتم همش میترسیدم که بعد واکسن زدن خدا نکرده تب کنی   اما خدا رو شکر تو مثل همیشه دخمله خوبی بودی و درسته  موقع واکسن زدن کمی بیقراری کردی اما بعدش اصلا اذیت نکردی مهلا جونم این روزها خیلی واسه من زود میگذره چون صبح تا شب و شب تا صبح در حال سر و کله زدن با شما هستم ههههههههههههههههه تو کلا کمی بیقراری یعنی اصلا روی زمین بند نمیشی همش باید بغلت بگیرم و علاوه بر اون همش برات شعر بخونم و بالا پایین بندازمت تا آروم شی البته تو این کار مامانی و باب...
12 مهر 1392

وقتی تو آمدی...

از وقتی تو آمدی یک دل سیر نخوابیده ام شاید بیشتر از سه ساعت پشت سر هم چشم روی هم نگذاشتم.از وقتی تو آمدی به تفریح نرفته ام اگر گرم باشد میترسم که گرمازده شوی اگر سرد باشد میترسم سرما بخوری.از وقتی تو آمدی با خیال راحت غذا نخورده ام دستم به غذاست چشمم به تو.از وقتی تو آمدی صبح تا شب،شب تا صبح سرگرم توام.یا در حال شیر دادنم یا در حال خواباندنت یا در حال نظافتت یا درحال آرام کردنت.خلاصه به قول جوانکهای امروزی این روزها خفن گرفتارم اما: با همه این اوصاف دخترکم   شاید باورت نشود   وقتی که خوابی دلم برایت تنگ می شود.............   ...
8 مهر 1392
1